شبی خواب دیدم درساحل دریای زندگی با خدا قدم میزنم.رد پای هر دوی ما روی ساحل بود، وقتی برگشتم و به گذشته نگاه کردم دیدم در موقع سختی تنها یک ردپا کنارساحل است.پس ناراحت شدم وبه خدا گله کردم و گفتم: خدایا چرا در موقع سختی مرا تنها گذاشتی، توکه گفتی درتمام طول این راه با من هستی ولی حالا در سخت ترین دوره زندگیم فقط یک جفت ردپا دیده میشود..
خدا لبخندی زد و گفت: اگر درسخت ترین لحظات فقط یک رد پا میبینی این ردپای من است که توبردوشم بودی...
[ سه شنبه 91/12/8 ] [ 12:3 عصر ] [ زهرا ]
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست. روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند قفل افسانهییست و قلب برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوستداشتن است تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی.
روزی که آهنگِ هر حرف، زندگیست تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُستوجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانهییست تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار میکشم حتی روزی که دیگر نباشم.
(زنده یاد احمد شاملو)
[ سه شنبه 91/12/8 ] [ 11:43 صبح ] [ زهرا ]
بـه خُـــدا گفتـم:
بیآ جَـهان را قِـسمت کنیـم
آســمـون مال مـــن اَبــراش مال تـــــو
دریــا مال مـــن موجـِش مال تـــــو
مــاه مال مـــن خورشـیـد مال تـــــو
خُـــدا خـنـدیـد و گفت:
تـــــو اِنســان بـاش...!!
هَـمه ی دُنـ ـ ـ ـ ــیـا مال تـــــو...
[ جمعه 91/12/4 ] [ 8:42 عصر ] [ زهرا ]
خدایا اینباراومدم باخودخودت تنهاباشم..ازدلگرفتم بگم..خدا چرانمیشه به کسی اعتمادکرد!!به هرکی که اعتمادمیکنی پشت پامیزنه ..چیزی میگه که تاآخرنفست میسوزه.....گاهی شک می کنم که واقــــــــامامسلمونیم؟!..خدایاشرمندتم مای مسلمون فقط ادعای دوست داشتن توروداریم..
[ جمعه 91/12/4 ] [ 7:53 عصر ] [ زهرا ]
کــمــ کــمـــــــ بــه تــهــیــدســتــےام دربرابرسنگینی کرامتـــــــــــ شِفای توپی بردم
آنقدر....ر و ح... ود ل م ...درانتظار دستانت ایستاده است ........
که چشمانش برجاده پنچره حرمت خشک شده است.....
دستانت رابده بردستان چشمان انتظارکشیده ام ..تاشایدشِفای یابدبایک استکان مهرتواین دل پرازگناه من..
[ جمعه 91/12/4 ] [ 7:34 عصر ] [ زهرا ]
::