کمـــــــ کــــــمــــــــ
کــمــ کــمـــــــ بــه تــهــیــدســتــےام دربرابرسنگینی کرامتـــــــــــ شِفای توپی بردم
آنقدر....ر و ح... ود ل م ...درانتظار دستانت ایستاده است ........
که چشمانش برجاده پنچره حرمت خشک شده است.....
دستانت رابده بردستان چشمان انتظارکشیده ام ..تاشایدشِفای یابدبایک استکان مهرتواین دل پرازگناه من..
[ جمعه 91/12/4 ] [ 7:34 عصر ] [ زهرا ]